به نام خداوند جان وخرد
نگاهي گذرا به روند حضور بيات ها در افغانستان
كهن ترين سندي كه در حال حاضر از حضور بياتها در افغانستان در دست داريم از سده دهم هجري است كه تا اكنون كه سال ١٣٤٨ هجري ميباشد،در حدود ششصد سال ازان مي گذرد. اين سند مربوط مي شود به دو برادر يكي شاه بردي بيات معروف به((بهرام سقا)) وديگري بايزيد بيات. شاه بردي از سوي ميرزا كامران وبرادرش شهزاده همايون،پسران ظهير الدين محمد بابر،بنيان گزار سلسله گوركانيان،حاكم گرديز، نغر وبنگش بود. بايزيد بيات در ملازمت همايون بود ودر گشودن قندهار وتوابع آن به دست همايون شركت داشت. پس از فتح قندهار مدتي نزد برادرش،شاه بردي بيات، در گرديز ماند و انگاه كه همايون قصد گرفتن كابل را كرد، دو باره به وي پيوست ودر سراسر مدتي كه همايون با برادران خود در گير جنگ در افغانستان بود،در شمارمنصبداران بلند مرتبه أو بود وخدمات شاياني به همايون كرد.
بايزيد پس از مرگ همايون به خدمت پسر وجانشين او جلال الدين اكبر گوركاني درآمد ودر دربار او به مقام بكاول بيگي يا مير بكاول وايشك آقاسي حرم رسيد وچند بار به حكومت در نواحي هند منصوب شد. به سفر حج رفت ودر بازگشت نيز مناصب ومشاغلي در دربار اكبر شاه داشت. پسران او سعادت يار وافتخار بيگ هم در دربار اكبر شاه داراي مناصبي بودند.
ازانجا كه با يزيد بيات در تمام رخدادهاي روزگارهمايون واكبر با آنان همراه وشاهد وناظر بوده است،ابوالفضل علامي در تذكره همايون واكبر،خاطرات او را بدون كم وكاست وتغيير در زبان نقل كرده است وأين زبان نمونه خوبي از زبان گفتاري فارسي در آن دوران شمرده مي شود.
حضور شاه بردي بيات به عنوان حاكم گرديز ونغز وبنگش وجايگاه برادرش بايزيد بيات در دستگاه همايون واكبر وطول دوران اقتدار آنان به صورت طبيعي وبديهي بايد محل اجتماع خانواده وخويشان واقوام آنان يعني بيات ها در گرديز ونواحي دور ونزديك آن بوده باشد. به احتمال زياد بيات هاي گرديز بايد از بازماندگان أنان باشند.
به نظر مي رسدكه (بكاول)يكي از چند پاره آبادي هاي بيات نشين مانند قياق وككرك در غزني، اباديي باشد كه بايزيد بيات كه ملقب به مير بكاول بود بنياد نهاده ويا خريداري وآباد كرده باشد وپس ازان به نام بكاول شهرت يافته باشد. حضور بيات ها در بكاول وقياق وككرك تا امروز درين اباديها حكايت از حضور تاريخي بيات ها در غزنه دارد.
شاد روان مير غلام محمد غبار، مورخ نامي كشور، بيات هاي غزني راهمان كساني مي داند كه پس از فتح نيشاپور در سال١٧٥٠ ميلادي و١١٦٨ هجري به دستور احمدشاه ابدالي به غزني كوچ داده شده اند واين تاريخ در حدود يکصد وپنجاه سال از تاريخ قبلي جديد تراست. بِنَا بر نوشته محمود حسيني جامي مولف تاريخ احمد شاهي،محمد حسن خان بيات در عهد احمدشاه حاكم برخي از نواحي خراسان بود وسيف الدين خان بيات هرچند در اردوي احمد شاه ميبود، حكومت نيشابور به نام او بود كه به جاي او برادرش اين وظيفه را بر عهده داشت. درين كه بخشي از طايفه بيات به دستور احمد شاه دراني از نيشاپور به داخل افغانستان كوچانيده شده اند ترديدي وجود ندارد، اما درين كه از همان آغاز در غزني كوچانيده شده باشند ترديد وجود دارد. چنانكه گفته شد سيف الدين خان بيات با أهل وخانواده آش مامور به اقامت در قندهار شدند وسيف الدين خان همواره در دربار احمدشاه حضور داشت.
انچنانكه از گزارش شاد روان فرهنگ بر مي ايد حدود ده هزار خانوار از مردم قزلباش،افشار،بيات، كرد وغيره كه در هرات ساكن بودند،توسط شاه زمان سدوزايي به نواحي ديگر مانند قندهار، غزني وكابل اعزام شدند(٢٢٠) معلوم نيست كه ازين ده هزار خانوار چند خانوار از طايفه بيات بوده اند؟آيا هر قوم وطايفه به طور جداگانه به يكي ازين شهر ها تبعيد شده اند يا آنكه از هر طايفه تعدادي از خانوارها به صورت مختلط درآن شهر ها اسكان داده شده اند؟ازانجا كه اين طوايف در هرات از شاهزاده محمود طرفداري مي كرده اند،مصلحت در پراكندن انان بوده است. به اين سبب فرضيه دوم محتمل تر از گمان دوم است. به هر حال در دوره هاي متاخر حضور بيات ها در شهر هايي مانند كابل ، غزني ،هرات، بلخ ، بدخشان وگرديز امري مسلم است.
در اسناد تاريخي در پاره اَي از موارد كلمه قرت،كرد و كورد به دنبال نام بيات ديده مي شود،اين پسوند در نام بايزيد وبرادرش وجود دارد. در سنگ نوشته گور عليرضا خان كه به طرفداري از امير شير عليخان در جنك دشت توپ به شهادت رسيد واكنون در قريه ده نهال خواجه عمري غزني موجود است نيز اين پسوند به صورت بيات كورد ديده مي شود. اين صندوق مرمرين به دستور امير موصوف حكاكي وخطاطي شده وبر پشت شتر از كابل به قريه مذكور حمل شده است.
از دوره أمير شير عليخان به اين سو در منابع تاريخي از جمله سراج التواريخ به نام هاي مردان بسياري از قوم بيات كه داراي منصب ومقامات اداري ونظامي ومصدر خدماتي به كشور بوده اند بر مي خوريم كه بر رسي كار وكردار وتاريخ آنان مجال بيشتري مي طلبد.
چنانكه ديديم در هيچ موردي از قوم بيات به عنوان زير مجموعه اقوام وطوايف ديگر نام برده نشده بلكه در كنار اقوام ديگر به صورت مستقل ياد شده است.
