جنرال میر احمد خان مولایی

نام: جنرال میر احمد خان مولایی

نام پدر: شیر احمد خان بیات

نام پدر کلان: تاج محمد خان بیات

00937000000000

معرفی شخصیت:

  • جنرال مير احمدخان مولايي

    جنرال مير احمدخان مولايي خاطرات خود را از زمان ذكر ميكند كه عمو و پدرش در دوره حكومت امير حبيب الله خان پايگاه و مرتبتي دارند،كاكايش،مسجدي خان غزنوی بیات ،سرپرست بنادر افغانستان،شخص سرشناس در تمام افغانستان و حاكم وردك ميباشد و پدرش،شير احمدخان حاكم مالستان وجاغوري است،.امير با مسجدخان روابط دوستانه دارد ودوبار در غزني مهمان او مي شود. در آخر روزگار همين امير،هردو قرباني توطئه مي شوند،عمو به توپ قهر امير بسته شهيد شده پدر زنداني بقيه خاندان محكوم به تبعيد مي گردند.پس از روي كار آمدن امان الله خان آنان نيز چون ساير محكومان وتبعيديان مورد عفو قرار مي گيرند.شيراحمدخان همراه با اعتماد الدوله سردار عبدالقدوس خان راهي جبهه قندهار مي شوند و درهمان شهر در مي گذرد.

تحصیلات شخصیت:

  • نظامی 

شرح وظایف شخصیت:

  • در بحبوحه مخالفت ها وقيام ها عليه امان الله خان،ميراحمدخان داوطلب تشكيل كندك سوار قومي مي شود.با اين پيشنهاد در بدو امر موافقت نمي شود ولي وقتي كه شورش به غزنه و أطراف آن مي رسد به دستور شخص امير امان الله خان كندك سواري را تشكيل ميدهد وبا كندك خويش وارد صحنه هاي جنگ مي شود.

    مير احمدخان به دليل شايستگي ها وخدماتي كه دراين دوره انجام ميدهد پس از انحلال كندك هاي قومي بارتبه كندكمشري به غند پياده خوست منتقل مي شود وبا اين ترتيب در مسلك نظاميان در مي آيد،بعدا قومانداني امنيه حكومت اعلاي جنوبي نيز به او سپرده مي شود.غند پياده خوست تنها غندي است كه در تمام منطقه به أمان الله خان وفادار مي ماند ومهمات موجود در آن تا زمان ورود سپه سالار محمدنادر خان محفوظ نگهداشته مي شود وبه غارت نمي رود،ميراحمد خان با تعداد سوار و پياده براي استقبال او موظف مي شود.

    مير احمدخان در آغاز حكومت نادرخان به حيث رئيس تنظيمه هزاره جات مقرر مي شود ولي به دليل آنكه تا آن زمان املاك مصادره شده خاندان باز گردانيده نشده است از پذيرش مسؤوليت در خارج از كابل سرباز مي زند نخست به عنوان ياور نايب شاه وليخان و سپس به قومانداني غند ٣ فرقه اول(١٣٠٨) منصوب مي شود.سه دوره تعليمات عالي نظامي را در سال هاي ١٣١٦،١٣١٤،١٣١١ با نمرات عالي و درجه ممتاز طي ميكند ومورد تحسين و توجه استادان آلماني خويش قرار مي گيرد.

    از ميان خاندان سلطنتي سپه سالار شاه محمود خان (وزير حربيه وصدواعظم) به او توجهي خاص دارد.

    پس از ترور نادرشاه اختلاف خانوادگي ميان برادران وبرادر زادگان او مي افتد،اين اختلافات زمان دامن گير ميراحمد خان مي شود كه محمد داودخان باحمايت سردار محمد هاشم خان صدر اعظم موفق مي شود كه تشكيلات نظامي مستقل از وزارت حربيه به نام قواي مركزي پديد آورد(١٣١٨) هسته اصلي اين قوا فرقه شاهي است كه در آن زمان مير احمدخان با رتبه غند مشري وظيفه رياست أركان وكفالت فرقه را بدوش دارد،قرار گرفتن داود خان در راس قواي مستقل مركز به او اين امكان را داد تا رسما وارد صحنه قدرت وأعمال نظر فردي شود.

    قيام مردم كتواز(١٣٢٩) به او اين فرصت را داد كه با اعزام لواي برگزيده قواي مركز به قومانداني مير احمد خان مولايي به آن صوبه توانايي خويش را به إثبات برساند،اعزام اين نيرو نتیجه بخش بود.

    در بازگشت از مأموريت كتواز با تصويب صدر اعظم سردار محمد هاشم خان به قومانداني لواي شمالي مقرر مي شود.(١٣٢٠).سرانجام پيش از قيام صافي ها به قومانداني فرقه مشرفي منصوب مي شود(١٣٢٣) وبدينگونه سر وكارش با وزارت حربيه مي افتد و از قواي مركز بيرون مي رود.در همين سال به رتبه فرقه مشري ثاني ارتقا مي يابد.جنرال مير احمد خان از مشرقي  تبدل مي شود و سر دار داود به  جايش سيد صالح خان را به مشرقي اعزام مي كند،در اثر اشتباه سيد صالح خان صافي ها بر برخي از مناطق نظامي دست يافته و بعضي جاها سربازان و صاحب منصبان را به محاصره انداخته اند وبه نيروهاي نظامي تلفات وارد كرده اند.اين خبر كه خوشايند سردارنيست توسط جنرال مير احمدخان مولايي به عنوان قومانداني فرقه مشرقي به او داده مي شود.سردار كه در بدو امر آنرا نمي پذيرد جنرال ميراحمد خان و محمد عارف خان را متهم به هنگامه جوي مي كند،اما خبر درست بود و سردار ناچار به جلال آباد بر مي گردد ونا گزير از مير احمدخان پوزش ميخواهد،سيدصالح خان را عزل و ميراحمد خان را دوباره به قومانداني جبهه ها منصوب مي كند.

    با تغير كابينه سردار شاه محمودخان صدراعظم مي شود و سردار داودخان جاي او را در وزارت عدليه اشغال مي كند،ظاهرا ازاين تغير نا خشنود بوده و مدتي از وزارت قهر مي كند؛اما جبهه اصلي جنگ او با مخالفان در مشرقي گشوده است.بيشتر در جلال آباد به سر مي برد و عمليات نظامي را رهبري مي كند و دنبال بهانه مي گردد.مجلس تصميم گيري در باره ادامه جنگ و اعزام نيروي بيشتر درخانه او در كابل منعقد مي شود جنرال ميراحمد خان از مشرقي به كابل احضار مي شود.شاه و سردار محمد هاشم و سردار شاه محمود خان به خانه او مي آيند،شاه از جنرال مير احمد خان در باره وضع مشرقي سوْال مي كند و پاسخ مفصل كه خوشايند سردار محمد داودخان نيست مي شنود.پس از آن مجلس خانوادگي تشكيل ميدهند معلوم مي شود كه به نظر سردار محمد داود گردن نهاده اند،شاه موافقت خودرا به جنرال ميراحمد خان إظهار مي كند و سردار محمد هاشم خان مي گويد: جوان ها به كار خود بهتر مي دانند.

    جنرال ميراحمد خان را از  جلال آباد فرا مي خواند  وبه جاي او محمد عارف خان را به جبهه مشرقي منصوب مي كند،بر مير احمدخان از سوي سردار داود بهانه گيري هاي آغاز مي شود،اما سر انجام بعد از چندين بهانه گيري به نتیجه اي  نمي رسد و دوسيه  را بسته ميكند تا آنكه سردار شاه محمودخان استعفا مي كند وسردار محمد داود خان صدر اعظم مي شود(١٣٣٣) درسال(١٣٣٥) به باز نشستگي (تقاعد) سوق داده مي شود دراين دوره نيز سردار دست بردار نيست،چنانچه از سفر قندهار ممانعت مي كند.

    پس از زنداني شدن پسران كاكايش(وكيل محمد صفر خان ،كندكمشر غلام حيدرخان و توليمشر محمد حسن خان) به جرم كودتا عليه حكومت تلاش بسياري به عمل مي آيد تا جنرال را نيز به همدستي و هم رايي با آنان متهم كنند،ولي مدرك يافته نمي شود سردار شاه محمود خان صريحا به ايشان مي گوينداين پيشامد به مقابل شما به وأسطه اي كه با من بدبيني دارند صورت گرفته» ازاين إظهار صريح بر مي آيد كه چگونه يك خدمتگزار صديق قرباني مخالفت ها ورقابت هاي خانوادگي مي شود؟!!

    سرانجام سردار محمد داود در سال ١٣٥٣ با كودتا شاه را خلع خود را رئيس دولت و نظام سياس را جمهوري اعلام كرد.

    پس از آن خود او درسال ١٣٥٧ با أعضائ خانواده اش از ميان رفت و كشور در كام نيستي،اشغال و جنگ هاي خانگي افتاد،جنرال ميراحمد خان مولايي چند ماه پس از كشته شدن سردار بزيست و در آخر همان سال در گذشت.

    با آنكه كمونيست ها بر سركار بودند و هرگونه اجتماعات ممنوع بود پيكر او از مقابل منزلش با تشريفات كامل نظامي بر روي تانگ همراه به دسته موزيك نظامي و سيل عظيم مردم تا افشار حمل كردند ودر آنجا در زيارت ابوالفضل(ع) به خاك سپرده شد.


    نوت: كتاب خاطرات و تاريخ (جنرال ميراحمد خان مولايي) يكي از منابع مهم تاريخ كشور محسوب مي شود،يادداشت ها و خاطرات ايشان با مسايل عمده سياسي،تاريخي اجتماعي و...زمانه پيوند مي يابد و به صورت مجموعه اي از خاطرات و تاريخ يك دوره چهل و چند ساله(١٣٠٣) تا(١٣٤٦) يعني از عهد أمان الله خان تا تا حكومت نادرخان و پايان صدارت محمد داود خان را دربر مي گيرد. به شما هم توصیه ميكنم اين كتاب مفيد تاريخ را مطالعه نموده ضرر نخواهيد كرد.